in the future - u will be able to do some more stuff here,,,!! like pat catgirl- i mean um yeah... for now u can only see others's posts :c
توبی کیث، از قرار یکی از پنج خوانندهی کانتری ثروتمند در تمام دنیا بود. این را در مستندی دیشب شنیدم که فوت غمانگیز او را بر اثر سرطان معده، در پنجم فوریه گزارش میکرد؛ یعنی همین چند روز پیش...
دیشب یک اجرای زندهی او را در یوتیوب دیدم. گنده و قدبلند و تپل و خوشحال بود. با ظرفی از آبجو آمد و بلافاصله اجرای ترانههای شاد و پرانرژیاش را شروع کرد. در میان اجرا دائماً ظرفش را بالا میبرد و به اصطلاح به سلامتی میگفت و مینوشید و سراغ ترانهی بعدی میرفت. در گزارشها شنیدم که او را نمایندهی یک پدرسالاری کلاسیک آمریکایی میشناختند. آنها که خدا و آمریکا و خانواده میگویند و به مسیحیت هم اعتقاد دارند. توبی کیث در مراسم رسمی دولتی، چه زمان اوباما چه زمان ترامپ، همکاری میکرده و برای نیروهای مسلح آمریکایی در سراسر دنیا برنامه اجرا میکرده است.
نماهنگ زیر نام جالبی دارد: «ویسکی برای مردانم؛ آبجو برای اسبها» ماجرایش این است که اعضای یک خانوادهی آمریکایی که پدرشان بازنشستهی پلیس است، از او برای گیر انداختن قاتل سریالی خانمهای تنسپار در شهر، کمک میخواهند.چون به قول ما فارسیزبانها، «دود از کنده بلند میشود.» آنها با کمک پدر پیر خود، مردک زنستیز را گرفتار میکنند و کل ترانه، سرود شادمانی برای پیروزی عدالت است وقتی مردان با هم متحد باشند. ترجیعبند ترانه میگوید: ما در برابر شرارتها، جامهای خود را بالا میبریم و میخوانیم / ویسکی برای مردانم، آبجو برای اسبها» از قرار مشهور بوده که کابویها، یعنی گاوچرانها، این طور جشن میگرفتند: ویسکی را خود مینشویدند و به اسبها هم آبجو میدادند.
توبی کیث، در این نماهنگ، مردی خوشچهره و درشتهیکل و قوی به نظر میرسد. ویلی نیلسن که خود از بزرگان سبک کانتریست او را در این اجرا همراهی کرده و نقش همان پدر کاربلد را بازی میکند. ترانه در ۲۰۰۲ ساخته شده است و در ۲۰۰۸ با الهام از همین ترانه، فیلمی ساختهاند. در اکتبر ۲۰۲۱ توبی کیث به رسانهها خبر میدهد که سرطان معده دارد و باید با آن مبارزه کند. به آنها که دل نازکی دارند، توصیه نمیکنم که ویدئوهای درآمده از او را بعد این سال ببیند.
توبی کیث، پنجم فوریه، مُرد. با من در علاقه به سبک کانتری و به آبجو همدل بود. مطمئنم که ما در این اعتقاد هم مشترک بودیم که زندگی به حساب یک یک ما خواهد رسید و یک آبجوخوار واقعی، در انتها بازنده نیست.
0 - 0
در این کانال از نگاه فلسفه به جهان و انسان میپردازم تا مورد سنجش قرار بگیرد. جمله طلایی هگل در مقدمه «پدیدهشناسی روح» را پس ذهن دارم که «... شاید ترس از خطا، همان خطاییست که از آن میترسیم...» و به خود یادآوری میکنم که نام فلسفه همواره با فضیلت گره خورده بوده است. هرمیاس را به یاد دارم که پیش از مرگ، برای ارسطو پیامی فرستاد که «من کاری ناشایست از دید فلسفه نکردم!» زیر شکنجه ماموران هخامنشی مُرد تا طرح حمله مقدونیان را افشاء کند اما نکرد و در فضیلت وطندوستی جان باخت. ارسطو، متاثر از مرگش، او را شاه آتارنیوس نامید و به افتخارش شعری سرود:
ای فضیلت، که با جنگ به چنگ میآیی،
و جایزهای میبخشی که از همه جوایز زمینی گرانبهاتر است،
یا انسان را به آسمانها برمیکشاند.
چه کسی از فرزندان یونان آرزو نمیکند،
که زیستن به سبک تو را برگزیند، و مرگی را پذیرا شود
که از ساعتهای خسته نمیهراسد، و از نفس آتشین روی برنمیتابد؟
... آشیل و ایاس به عشق تو،
به قلمرو شب و تاریکی فرو رفتند؛
و شاه آتارنیوس، در رویای تو،
آفتاب خندان را برای همیشه ترک کرد...